سانسور، سیاست و سرمایه سه ضلعی سقوط سینمای ایران

سانسور، سیاست و سرمایه سه ضلعی سقوط سینمای ایران دست و هنر: سال هاست که سینمای ایران در چرخه ای معیوب از تکرار گرفتار شده است؛ چرخه ای که در آن نه تنوع ژانری جایی دارد، نه جسارت، نه تفکر و نه حتی کمدی ای که بتواند از مرز سطحی نگری عبور کند. در این بین، سیاستگذاری های فرهنگی، فشارهای سانسور، حذف ژانرهای جدی، و سرمایه محوری به صورت بی سابقه ای عرصه را بر خلاقیت و اندیشه تنگ کرده اند.


ریحانه اسکندری: شاید اینروزها یکی از مهم ترین مسائلی که سینمای ایران را درگیر خود کرده است، عرضه بی حد و اندازه آثار کمدی ای است که با فرمول های مشخص و استفاده از شوخی های فکر نشده و سطحی اهتمام در جذب مخاطبان دارند.
مخاطبانی که روزی در سینماها به تماشای آثار قابل تفکری مثل «اجاره نشین ها»، «هامون»، «لیلی با من است» و... می نشستند امروز در سینما نه می توانند ژانرهای مختلف را پیدا کنند و نه حتی می توانند در همان ژانر دستوری کمدی آن چیزی که می خواهند تماشا کنند.
در روزگاری که شرایط اقتصادی جامعه موجب فشار بر روی اکثریت جامعه است، رفتن به سینما به همراه خانواده، حتی خانواده ای سه یا چهار نفره می تواند سرگرمی هزینه بر باشد، در این وضعیت قصد تماشاگر از دیدن فیلم فرار از دشواری های زندگی حتی برای دو ساعت است. اما آیا این فیلم ها که نوعی کمدی یکبار مصرف به حساب می آیند حتی برای رها کردن ذهن در ساعاتی کوتاه مناسب است؟
سیر فروش آثار نشان می دهد، حتی این مدل شوخی های جنسی، اینستاگرامی و غیرحرفه ای نیز اینروزها فروش سابق را ندارد. در این نقطه یک سوال جدی مطرح می شود و آن این است که از همان شروع آیا این شکل از سرگرمی در سینما انتخاب و تغییر ذائقه مخاطب ایرانی بود یا تحمیل نوعی بی هنری به فیلم بازهایی که اتفاقا تاریخ هنر سینمای ایران را به درستی می شناسند؟
عدم بال و پر دادن به ژانرهای مختلف، افول و روند نزولی تولید آثار اجتماعی نقدمحوری که حرفشان را در قالب داستانهای جذاب سینمایی می زنند و گم شدن سینمای هنری واقعی ایرانی در اتمسفر سرمایه سالاری و تجارت محوری اینروزها تبدیل به مهم ترین مشکلات سینمای ایران شده اند.
اما این اتفاق چه طور رخ داد و چه مسیری طی شد؟ آیا این تغییر ذائقه مدیریت شده بود؟ سهم سانسور چه قدر بود و آیا مخاطب در این راه بیش از بقیه دخیل بود؟
در گفتگوهایی تحلیلی و جداگانه با چند تن از منتقدین سینما، شاهین امین، محمود گبرلو، سحر عصرآزاد و کیوان کثیریان دیدگاه و نظر هر کدام برای این مشکل بزرگ را جویا شدیم.
شاهین امین ضمن اشاره به این نکته که سینما گرفتار سرمایه سالاری شده است اشاره کرد: «چطور سرمایه سالاری حاکم شد بحث فراتر از سینما است. بارها گفته ام و گفته اند که که سینما تابعی از متغیرهای بسیار متفاوت جامعه است. تحلیل وضعیت سینما بدون جریان شناسی اجتماعی، ما را به خطا می برد. این که چرا وضعیت فعلی سینما به این شکل درآمده، فقط خود سینما در آن دخیل نبوده است. عوامل مختلف، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی که در جامعه جاری و ساری هستند، به اضافه مشکلات داخل سینما درآن دخیل هستند.»
این منتقد معتقد می باشد که فضای افت سلیقه که زیر سایه تجاری شدن هنر رخ داده است حتی پای خودرا به ادبیات نیز باز کرده است: «وقتی سطح سلیقه عمومی افت می کند، سطح توقع هم پایین می آید. درصورتی که اگر مخاطب خوراک فرهنگی خوبی به لحاظ متن و ساختار داشته باشد، سلیقه اش بالا می رود. متاسفانه جریانی در عرصه فرهنگ جاری و ساری است که کیفیت را نادیده می گیرد. حتی ادبیات عمومی هم گرفتار آفات جدی شده است. بخش بزرگی از ادبیات، تریبون های رسمی، صداوسیما، فضای مجازی و... پر ازخشم، عصبیت، لودگی، کلمات نازیبا و زشت شده است.»
او هم چنین دررابطه با نقش سانسور اظهار داشت: «ممیزی باید حداقلی باشد؛ وقتی گسترده، سلیقه ای و جناحی باشد، موجب بروز ابتذال می شود. این یک قاعده بسیار ساده در تمام جهان است. وقتی ممیزی بیش از اندازه شخصی می شود، یعنی یک کاری برای یک عده مجاز است و برای عده ای دیگر ممنوعیت دارد.»
شاهین امین معقتد است ورود پول های نامشخص به سینمای ایرانی نیز یکی از مواردی است که سبب شده است سطح سینما تا این حد گرفتار افول شود. او اشاره می کند که طی سال ها رسیدن به این نقطه توسط افراد دلسوز سینما پیش بینی شده بود اما افرادی که سیاستگذاری را در دست داشتند هیچ تصوری از اتفاقات پیش رویشان نداشتند.
شاهین امین محمود گبرلو، سهم بیشتر را متوجه عدم ساخت فیلم های اجتماعی می داند. او می گوید: «برخی از سیاست گذاران گرفتار این توهم شده اند که برخی داستان ها موجب انحراف تماشاگر می شود. بنابراین، با حذف فیلم های اجتماعی خوب و کمدی های خوش ساخت، فقط اجازه پخش فیلم هایی را می دهند که چیزی فراتر از جوک های اینترنتی نیستند.»
این منتقد ضمن اشاره به اینکه مخاطب ایرانی فهیم است و می تواند فرق اثر خوب و بد را تشخیص دهد اشاره می کند: «تماشاگر ایرانی، آن طور که ما می دانیم، در مسایل سیاسی و اجتماعی بسیار فهیم و دانا است؛ بدین سبب طبیعی است که در مسایل فرهنگی هم بخواهد برای خانواده اش انتخاب های درستی داشته باشد. اما متاسفانه هدایت گران و سیاست گذاران، آنهایی که سکان سینما را در دست دارند و به صورت هماهنگ در تولید و پخش عمل می کنند، رفتاری به خرج داده اند که سبب شده تماشاگر ایرانی مجبور شود به تماشای فیلم هایی برود که مطابق با سلیقه واقعی او نیست.»
گبرلو در مورد سهم سانسور هم معتقد است: «به نظر من سیستم نظارتی سینمای ایران کارکرد گذشته خودش را از دست داده است. باید بازبینی جدی در این نظام صورت گیرد. چون نه فقط ذائقه تماشاگر تغییر کرده، بلکه موضوعات فیلم ها هم تغییر کرده اند.»
این منتقد راه درمان را ساخت آثار اجتماعی خوب می داند و معتقد می باشد که این آثار باید در ابعاد گسترده تری تولید شوند تا مخاطب با حق انتخاب بیشتر، ذائقه واقعی خودرا نشان دهد: «اگر هم امروز می بینیم که یک فیلم کمدی به ظاهر پرفروش است، به خاطر خلأیی است که در بازار وجود دارد؛ وگرنه تماشاگر ایرانی به این سادگی تسلیم تصاویر غیراخلاقی که به خانواده اش لطمه بزند، نمی گردد. بدین سبب من اعتقاد دارم با آثار خوب اجتماعی این فضا اساسا قابل درمان است برای اینکه مخاطب ایرانی بسیار باهوش است.»
محمود گبرلو سحر عصرآزاد اما ضمن اشاره به این نکته که یکی از مهم ترین دلیلهای شرایط فعلی عدم گسترش ژانرهای مختلف در سینما است بیان می کند: «سینمای پلیسی آن شکلی که باید را نگرفته است. ژانر کودک و نوجوان نیز با شکست روبه رو شده است. اگر دقیق تر پیش برویم، به این نتیجه می رسیم که این هدف گذاری از طرف مدیریت فرهنگی انجام شده است؛ بگونه ای که تنوع ژانری و گونه ای در سینما وجود نداشته باشد. وقتی این تنوع وجود ندارد، ذائقه مخاطب چگونه می تواند تربیت شود؟»
این منتقد ضمن اشاره به اینکه این مسیر کاملا مدیریت شده بوده است می گوید: «کارگردانانی وارد این عرصه شده اند که حتی سابقه ای در ژانر کمدی نداشتند. حتی افراد با کارنامه های غیر درخشان، و بازیگرانی که فقط بر طبق ظاهر و آشنایی، کنار هم چیده می شوند تا مخاطب بگوید: «عه، فلانی و بهمانی با هم بازی می کنند، بریم فقط بخندیم.» نکته مهمی که برای من شخصاً تداعی می کند که این مسیر از پیش تعیین شده است، این است که حتی در معدود آثاری که بازیگر، نویسنده یا کارگردان نسبتاً خوشنامی حضور داشته، سطح کار چنان پایین بوده که به نظر من، یک نقطه نازل در کارنامه آنها ثبت شده است.»
عصرآزاد معتقد می باشد وقتی مخاطب انتخابی نداشته باشد چاره ای جز تماشای این مدل کمدی ها ندارد: «اینکه بگویم که ما زمانی می توانیم از ذائقه مخاطب و حق انتخاب او صحبت نماییم و بگوییم که مخاطب این را می خواهد، پس این ها ساخته می شوند، که مخاطب واقعا انتخاب های مختلفی پیش رو داشته باشد. آن گاه می توان پرسید که چرا بطورمثال فیلم «رها» نمی فروشد، یا چرا «بی سر و صدا» یا «علت مرگ نامعلوم» دیده نمی شوند؟»
او سهم سانسور مدیریت شده را هم بسیار مهم می داند و می گوید: «واقعیت این است که سانسور و ممیزی، با فیلمسازها و فیلم نامه نویس ها طوری برخورد کرده اند که آثار جدی و محل بحث، و آن هایی که حرفی فراتر از نیاز لحظه ای مخاطب دارند، اساساً امکان بروز پیدا نمی کنند. نسخه ای که پیچیده شده، این است؛ فقط کمدی های سخیف ساخته شود تا مخاطب را از فکر کردن دور کند.»
سحر عصرآزاد معتقد می باشد تا وقتی که بدنه دهه ۶۰ که هم اکنون سیاستگذاری سینما پیش می برند تغییر نکند امیدی برای بهبود اوضاع وجود ندارد: «اگر مقرر است اتفاق خوبی برای سینمای ایران بیفتد، به نظرم از دل همان سینمایی است که زیر بار نگاه رسمی نمی رود. از دل سینمایی که بدون پروانه، بدون اجازه، مسیر خودش رو ادامه می دهد. حتی اگر لاک پشتی، حتی اگر کُند، اما مستقل و گاهی درخشان. من امیدم به آن سینما است و نه به این ساختار بسته و رسمی.»
سحر عصرآزاد کیوان کثیریان، منتقد سینمای نیز ضمن اشاره به اینکه انحصار سینما کاملا به دست این مدل کمدی افتاده است می گوید: «انحصار بطور کامل به دست کمدی های سطح پایین افتاده. پشت سر هم این نوع فیلم ها ساخته شد. بازیگرانی که در این ژانر فعال بودند، امروز شاید ده یا پانزده فیلم در سال دارند. موج عظیمی از این فیلم ها ساخته، اکران و حتی در پلت فرم های آنلاین هم پخش گردید. داستان های ضعیف، بازیهای ضعیف، شوخی های تلگرامی و اینستاگرامی... و مردم هم البته رفتند دیدند.»
او حذف سینمای اجتماعی را قسمتی از برنامه سیاست گذاران، به ویژه در دولت قبل می داند و می گوید: «جالب است که فیلم های کمدی در نمایش خانگی شکست می خورند، اما ملودارم ها، آثار جدی، پلیسی، حتی خشن، دیده می شوند. پس این طور نیست که مردم فقط کمدی بخواهند. دولت قبل با این بهانه ها اهتمام کرد سینمای اندیشمند و منتقد را حذف کند، و متاسفانه موفق هم شد. آقای خزاعی و وزیر وقت در عمل تلاش کردند ریشه سینمای اندیشمند را بخشکانند. گفتند همه بروید کمدی بسازید تا پول دربیاید. بعد هم گفتند آن هایی که فروش ندارند، بروند کنار چون مردم نمی خواهند. درحالی که واقعا این طور نیست که ذائقه مردم تغییر کرده باشد.»
کیوان کثیریان بطور کلی با برداشتی که از گفتگو با هر چهار منتقد می شود، می توان گفت، ذائقه مخاطب ایرانی دست خوش نزول نشده است، بلکه مخاطب سینمای ایران آثاری را روی پرده می بیند که سفارش ساخت دارند. سانسور و ممیزی نیز در همین رویکرد به کمک سیاست گذاران رفته اند.
به نظر می آید راه درمان این وضعیت مسموم تغییراتی در بدنه مدیریتی و تزریق نگاهی جدید است، نگاهی که موجب گسترش ژانرها شود و در را به روی سینمای انتقادی باز کند.

۵۹۲۴۴






منبع:

1404/04/13
15:50:02
15
0.0 / 5
تگهای خبر: آثار , اینترنت , بازی , بازیگر
این مطلب دست و هنر مورد پسنده؟
(0)
(0)
X
تازه ترین مطالب دست و هنر مرتبط
نظرات کاربران دست و هنر در مورد این مطلب
نظر شما درباره این مطلب دست و هنر
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۶ بعلاوه ۳
دست و هنر
پربیننده ترین ها

پربحث ترین ها

جدیدترین ها

dastohonar.ir - حقوق مادی و معنوی سایت دست و هنر محفوظ است

دست و هنر

هنر و صنایع دستی ... دست و هنر، اصالت و زیبایی هنر ایرانی ... دنیای هنر در دستان شما