در نشست قدرت در معماری مطرح شد؛
معماری امروز كشور ترسیم گرایش های انقلاب اسلامی است
به گزارش دست و هنر محمدجواد مهدوی نژاد اظهار داشت: مهمترین چیزی كه معماری امروز ما را ترسیم كرده، گرایش های موجود در انقلاب اسلامی بوده است.
به گزارش دست و هنر به نقل از مهر، نشست «قدرت» در معماری بعد از انقلاب، روز گذشته شنبه ۲۸ دی با حضور سعید حقیر عضو هیأت علمی دانشگاه تهران و محمدجواد مهدوی نژاد عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس و سید امیر منصوری در مؤسسه نظرگاه اجرا شد.
حقیر این جلسه را با طرح چند سوال شروع كرد و اظهار داشت: در این پانل می خواهیم بدانیم رابطه بین قدرت و فرم در معماری، خصوصاً معماری بعد از انقلاب ایران چیست و اساساً آیا قدرت بعد از انقلاب توانسته به تولید فرم و نظریه در معماری بپردازد؟ آیا می توانیم جریان های تأثیر گذار بر معماری ایران را از نظر وابستگی به سیستم ایدئولوژیك دسته بندی كنیم؟
كه مهدوی نژاد در ادامه اظهار داشت: در این نشست به بحث مهمی می پردازیم و اهمیت بحث در این است كه می خواهیم بدانیم به كجا می رویم و اینكه بدانیم به كجا می رویم به این وابسته است كه بدانیم كجا هستیم؟ وقتی می خواهیم بدانیم یك فرهنگ كجا به فراز رفته و كجا به فرود، باید معماری آن فرهنگ را بررسی نماییم برای اینكه معماری مانند شناسنامه یك فرهنگ است كه شرایط هر دوره ای را نشان میدهد و نكته كلیدی این است كه معماری عصاره نتایج یك فرهنگ است. وقتی معماری معاصر را بررسی می نماییم، به یك چشم انداز كامل و تمام نما دست پیدا می نماییم. انقلاب اسلامی مانند همه جریان های دیگر در همه زمینه ها دارای دكترین فكری بود؛ همچون در زمینه معماری.
وی اضافه كرد: در تعریف قدرت دو مفهوم كلیدی وجود دارد ۱- مزیت اجتماعی یعنی قدرت همیشه در رابطه یك فرد یا گروه با دیگران و مزیتی در رابطه با دیگران است.۲- مركز پیرامون یعنی یك مركز و مرجع داریم و بقیه در پیرامون قرار می گیرند.
این پژوهشگر با طرح این سوال كه در معماری معاصر گروه مرجع و مركز كجاست و پیرامون چیست، افزود: كدام گروه از جامعه از نظر اقتصادی مخاطب ما است و كدام طبقه مرجعیت ما را شكل می دهد؟ و در پاسخ به این پرسش اگر بررسی نماییم، می بینیم در راه ۴۰ ساله انقلاب، در هر دوره مرجعیت تغییر كرده است. پس اگر یك محور را در نظر بگیریم، كه در یك سمت افراد برخوردار و در سمت دیگر افراد و گروه های لطمه پذیر قرار گرفته باشند و محور دیگری را به صورت عمود بر آن رسم نماییم كه دو طرف آن بومی و غیر بومی قرار بگیرد، به این معنا كه در دوره ای می خواهیم با جهان متفاوت باشیم و در دوره ای دیگر می خواهیم مانند بقیه باشیم؛ در هر دو محور نقطه ای در مركز وجود دارد كه مورد توجه است و از جانب قدرت پشتیبانی می شود. نكته دوم این است كه معماری چیست؟ پاسخ به این پرسش در تحلیل قرارگیری مركز تأثیر دارد. عده ای اعتقاد دارند معماری برای افراد لوكس است و نه برای افراد عادی، عده ای اعتقاد دارند معماری یك بازی فرم و خلاقانه است و هرچقدر از نقطه هم شكل بودن در معماری و تقلید از دیگران به سمت متفاوت بودن و خلاقیت برویم، شخصیت معماری شكل می گیرد.
مهدوی نژاد در جمع بندی مبحث اول خود اظهار داشت: با دو تعریف پیشین، ما به یك چشم انداز دست پیدا می نماییم و به جهت اینكه بخواهیم دست آورد ۴۰ ساله انقلاب را با گذشته مقایسه نماییم، من چهار دستگاه تأثیرگذار را شناسایی كردم كه عبارتند از ۱- دستگاه هایی كه با عنوان دولت دسته بندی می شوند كه ارتباط با سامانه های دولتی را مبنای اصلی می دانند ۲- نظام مهندسی كه سازمانی مستقل است ۳- دانشگاه كه یك نهاد مستقل است ۴- NGO ها و سازمان های مردم نهاد كه به دنبال مفاهیمی می گردند كه طبقه متوسط آنرا ارزش می دانند. در ۴۰ سال اخیر، هر یك از این چهار نقطه قدرت اهتمام كردند خودرا مركز قرار دهند و خودرا اصل بدانند. در این زمان چهل ساله، این چهار دستگاه ضمن رقابت با یكدیگر اهتمام بر این داشتند از یكدیگر یارگیری كنند. و با این چشم انداز می توانیم بدانیم چرا در هر دوره گرایش های متفاوت به صورت همزمان در دوره های مختلف حضور دارند بدون اینكه بر یكدیگر غلبه كنند؟
عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس اظهار داشت: در زمان انقلاب، گروه های متفاوتی در انقلاب تأثیر داشتند؛ گروهی از طبقه متمول جامعه بودند و سفارش معماری این دسته معماری لاكچری و اشرافی بود؛ گروهی از طبقه متوسط جامعه بودند كه سفارش معماری این گروه بیشتر به جنبه های فرهنگی معماری می پرداخت و گروه سوم قشر لطمه پذیر جامعه بودند. معماران ائتلاف های مختلفی با این گروه ها تشكیل دادند. برای مثال گروهی كه در دانشگاه رتبه پایین تری داشتند با گروه متمول ائتلاف تشكیل دادند و اوج این معماری، معماری كلاسیك رومی بود. در این تشكل ها و اتحادها شانزده گرایش به وجود آمد كه به سبب محدودیت زمانی تنها چند مثال مطرح می كنم. اتحاد گروه قوی تر در طراحی، در دانشگاه با قشر متمول سبك خاصی را به وجود آورد كه در آن از مصالح گران قیمت در معماری استفاده می شد. ائتلاف بعدی اتحاد بین قشر متوسطی كه به قدرت سیاسی رسیده بودند با معمارانی كه دارای اندیشه های فرهنگی بودند و در نتیجه معماری مینیمال به وجود آمد. مهمترین چیزی كه معماری امروز ما را ترسیم كرده همان گرایش های موجود در انقلاب اسلامی بوده است. هر اندازه جامعه مجزا تر و اتمی تر شود، به نفع حاشیه می شود و هر اندازه كه تعامل و نزدیك شدن به هم رخ دهد، به نفع قشر متوسط می شود. می توان برای آینده كشور سفارش به نزدیكی و تعامل كرد تا آرمان های كسانی را كه طبقه متوسط جامعه هستند، در شهر و معماری خودمان ببینیم.
در ادامه این جلسه، حقیر اظهار داشت: من موضوع را در ارتباط بین ایدئولوژی یا قدرت و معماری در قالب یك سری تجربه های تاریخی توصیف می كنم. تاریخ معماری به ما نشان میدهد در هر دوره تاریخی كه یك ایدئولوژی دارای قدرت می شود بدون هیچ بحثی معماری به سمت سبك كلاسیك میل كرده و این به سبب ایستا بودن و پایداری شدید سبك كلاسیك است. انقلاب ایران هم از این قاعده مستثنی نیست و باید بطور طبیعی به تفكر كلاسیك خود بازگردد. اما معیارهای كلاسیك در انقلاب اسلامی، معیارهای كلاسیك ایرانی نیست بلكه معیارهای كلاسیكی است كه تفكر اسلامیت و دینی دارد.
وی اضافه كرد: از نظر من گرایش های كلی در این بحث، دو گروه اساسی هستند: ۱- گروهی كه خودرا وابسته به فرهنگ اسلامی می دانند؛ این گروه خود به دو دسته تقسیم می شوند اول گروهی كه فقط پلاژیا كار و كپی كار هستند. این گروه نگاه نوستالژیك به گذشته دارند و بیشتر از معماری گذشته فرم هایی مثل طاق حوض و غیره را كپی می كنند و در واقع به بازتولید می پردازند. دسته دوم هم گروهی هستند كه فرم های نوستالژیك را با فرم های مدرن تركیب می كنند. هر دو گروه در دوره پهلوی دوم حضور داشتند اما گروه اول پس از انقلاب از جانب قدرت پشتیبانی بیشتری شد. ۲- گروهی كه خودرا وابسته به تفكر اسلامی نمی دانستند كه این گروه هم به دو دسته تقسیم می شود دسته اول كه در همان ابتدای انقلاب بودند و بعد به تدریج رونق بازارشان كمتر شد به سبب تحولاتی كه در دنیای مدرن رخ داد اینها گروهی بودند كه ساختمان های بزرگ مدرنیسم را با تقلید از سبك لوكوربوزیه تولید كردند و دسته دوم گروهی بودند كه خودرا وابسته به آخرین جریان های فكری می دانند كه در غرب به وجود آمد این دسته باز به دو گروه تقسیم می شوند كه یك دسته كپی كار و پلاژیا كار هستند و عیناً فرم هایی كه در غرب هست را در ایران باز تولید می كنند.
حقیر در بخش پایانی سخنانش اظهار داشت: دسته دوم خودرا روشن فكر می دانند و فكر می كنند می توانند این فرم ها را باتوجه به فلسفه خود در جامعه جا بیندازند. این دسته فرم هایی ایجاد می كنند كه در جامعه غرب نظیر ندارند و دارای خلاقیت در تولید فرم هستند و از اهمیت فرم صحبت می كنند و دسته ای هم به فلسفه های گذشته برای توضیح فرم خود می پردازند و برای مثال از نظریه شیخ اشراق و فلسفه اسلامی صحبت می كنند.
در بخش دیگری از این جلسه، سید امیر منصوری اظهار داشت: از نظر منف قدرت در معماری در دوره قبل از انقلاب در هر دوره یك نمادها و فرم هایی را ساخته و هر قدرت در دوران پیش از انقلاب تأثیری در معماری آن دوره داشته همچون ورود اسلام به معماری و تآثیر آن كه موجب ایجاد سبك خراسانی در ایران شد و نیز دوره پهلوی اول كه ساخت میدان ها تأثیر قدرت بر معماری بود اما در معماری بعد از انقلاب تأثیر قدرت در تولید فرم ها و آثار معماری تقریباً صفر بوده است.
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب