شعری از ناصر فیض
خاك خوبم، وطنم!
به گزارش دست و هنر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) - شعر روز
غزل «خاک خوبم، وطنم!»
ناصر فیض
کودکی سوخت در آتش به فغان، هیچ نگفت
مادری ساخت به اندوه نهان، هیچ نگفت
پدر پیر شهیدی که به عشق ایمان داشت
سوخت از داغ پسرهای جوان، هیچ نگفت
دختر کوچک همسایهی ما پر زد و رفت
دل آیینه شکست و کس از آن هیچ نگفت
وقتی از شش جهت آوار تبر می بارید
مردی از حنجر نامرد جهان هیچ نگفت
وطنم زخمی شمشیر دو صد حادثه گشت
باز با این همه از زخم زبان هیچ نگفت
آن طرف تر، پس دیوار بلند تردید
شاعری بود که با طبع روان هیچ نگفت
خاک خوبم، وطنم، در گذر از آتش و دود
آب شد، آب، ولی از غم نان هیچ نگفت
خواستم یک شب از خویش که آیینه چه گفت؟
پاسخش باز همان بود، همان، هیچ نگفت
ناصر فیض، شاعر و طنزپرداز متولد دوم خردادماه سال ۱۳۳۸ است. مجموعه های شعر طنز «املت دسته دار»، «فیض بوک» و «نزدیک ته خیار»، دفتری از «گزیده ادبیات معاصر» و در ترجمه، «دست هایم را برای تو می آورم» و «نامه هایی به تارانتا بابو» (نوشته ناظم حکمت) از آثار او هستند.
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب