مرغ آمین از چه می گوید؟

مرغ آمین از چه می گوید؟ دست و هنر: محمد آزرم شعر بلند «مرغ آمین» نیما یوشیج را شعری سمبولیستی با ساختار نمایشنامه و توان اجرای «اپرا» توصیف می کند؛ شعری که می تواند محل اتصال دیگر ژانرهای هنری باشد.


این شاعر و منتقد ادبی در یادداشتی که به مناسبت سالروز درگذشت نیما یوشیج با عنوان «چشم بینای جزء و کل» در اختیار ایسنا قرار داده نوشته است: نیما یوشیج در زمستان سال ۱۳۳۰ مشغول نوشتن شعر بلند «مرغ آمین» است. شعری سمبولیستی با ساختار نمایشنامه و توان اجرای «اپرا». شعری که می تواند محل اتصال دیگر ژانرهای هنری باشد. شعری که جهانی در شب با مردمی جوردیده خلق می کند. مردمی که هم صدا و یک صدا هستند اما فقط صدای نفرین اند. مردمی بی توش و توان که تنها فعل و حرکت شان همین صدای نفرین است. حرکت جمعی آنها نفرین است، نقطه اتصال آنها به زندگی، مرغ آمین:
مرغ آمین دردآلودی ست کآواره بمانده
رفته تا آنسوی این بیداد خانه
بازگشته رغبتش دیگر ز رنجوری نه سوی آب و دانه
نوبت روز گشایش را
در پی چاره بمانده.
می شناسد آن نهان بین نهانان (گوش پنهان جهان دردمند ما)
جوردیده مردمان را.
با صدای هر دم آمین گفتنش، آن آشنا پرورد
می دهد پیوندشان درهم
می کند از یأس خسران بار آنان کم
می نهد نزدیک با هم، آرزوهای نهان را.
بسته در راه گلویش او
داستان مردمش را
رشته در رشته کشیده (فارغ از هر عیب کاو را بر زبان گیرند)
بر سر منقار دارد رشته سردرگمش را.
او نشان از روز بیدار ظفرمندی ست
با نهان تنگنای زندگانی دست دارد
از عروق زخمدار این غبارآلوده ره تصویر بگرفته
از درون استغاثه های رنجوران
در شبانگاهی چنین دلتنگ می آید نمایان
وندر آشوب نگاهش خیره بر این زندگانی
که ندارد لحظه ای از آن رهایی
می دهد پوشیده خودرا بر فراز بام مردم آشنایی
رنگ می بندد
شکل می گیرد
گرم می خندد
بال های پهن خودرا بر سر دیوارشان می گستراند.
راوی شعر در بندهایی که خواندیم، شخصیت مرغ آمین را معرفی می کند. او مرغ آمین را «نهان بین نهانان» و «گوش پنهان جهان دردمند ما» می نامد. تصویرهای زبانی راوی را جز در زبان، نمی توان نشان داد؛ درنتیجه ساختار نمایشنامه ای مرغ آمین، به نمایشنامه ای برای خواندن تبدیل می شود. در این شعر، شخصیت های راوی، مرغ آمین و «خلق» هریک باید دارای صدای مجزا باشند اما شخصیت چهارم و پنهان شعر که صدای شاعر درون متن است، هر سه را همسان و یکنواخت می کند. راوی، مرغ آمین و خلق، با یک زبان شعری خاص که متعلق به شاعر درون متن است، سخن می گویند. زبان مشترک، میان این سه شخصیت، همبستگی پدید می آورد. چرا می گوییم شاعر درون متن؟ چون ساخته شدن زبان مشترکی که فقط و فقط می تواند زبان باشد، به شاعری متعلق می باشد که در متن شعر؛ ظلمات شعر، موسیقی، لحن و چیدمان کلمات شعر پنهان شده است. اگر مرغ آمین گوش پنهان این جهان دردمند است و نفرین خلق پنهان شده در ظلمات ظلم را می شنود و آمین می گوید، شاعر درون متن، چشم پنهان جهانی است که با شعر ایجاد می شود و دانا و بینای کل و جزء شعر است. اوست که موجب می شود شخصیت های شعر بتوانند در یک ساختار اپرایی نقش آفرینی کنند، به زبانی موسیقایی با یکدیگر یا درباره ی یکدیگر سخن بگویند و آن «دیگری» غایب را نفرین کنند.
چرا نیما یوشیج مرغ آمین را در خود شعر معرفی می کند؟ براهنی معتقد است: «معرفی سمبول کاری است مربوط به تکنیک شاعرانه، ولی مفهوم و معنای سمبول مربوط است به محتوای شعر. نیما برخلاف «مالارمه» سمبول های خود را، اغلب در شروع یک قطعه شعر تمثیلی معرفی می کند و بعد، بوسیله وصف های دقیق به سمبول، حیات عینی می بخشد و می کوشد معنای اجتماعی و یا حتی شخصی سمبول ها نیز تا حدی روشن شود تا شعر بی خود عمیق به نظر نیاید، بلکه عمق شعر مربوط به این باشد که مسئله عمیقی در پیش بوده است و این مسئله به وسیله‌ی سمبول یا سمبول ها از تاریکی ذهنیت به سمت روشنی و درخشانی عینیت رسیده است.» (براهنی: ۱۳۸۰ ص ۶۷۳)
دستیابی به «ابژکتیویته» زبان یا عینیت در شعر که نیما یوشیج این همه در پی آن بود و رها کردن «سوبژکتیویته» زبان یا ذهنیت در پروژه های شعری نیما علتی عمده داشت. او کاملا آگاه بود که «در ﺷﻌﺮ ﺳﻨﺘﯽ ﻣﻨﺎﻇﺮ ﻇﺎﻫﺮی ﻧﻤﻮﻧﮥ ﻓﻌﻞ و اﻧﻔﻌﺎﻟﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ در ﺑﺎﻃﻦ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪه ﺻﻮرت ﮔﺮﻓﺘﻪ، ﻧﻤﯽﺧﻮاﻫﺪ ﻣﺘﻮﺟﻪ آن ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ در ﺧﺎرج وﺟﻮد دارد. ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ ﻧﻪ ﺑﻪ ﮐﺎر ﺳﺎﺧﺘﻦ ﻧﻤﺎﯾﺸﻨﺎﻣﻪ ﻣﯽﺧﻮرد، ﻧﻪ ﺑﻪ اﯾﻦ ﮐﺎر ﮐﻪ دﮐﻠﻤﻪ ﺷﻮد» (نیما یوشیج، ۱۳۶۸، ص۲۳۷)
نوشتن شعر با ساختار نمایشنامه که بنظر می رسد یکی از پروژه های مهم نیما بوده است بگفته خود او نیازمند دو قدرت بطور متناوب اما دائمی در شاعر است: «خارج شدن از خود و توانستن به خود درآمدن باید خیلی برای شما عادی شده باشد که در جسم و جان و در چشم دیگری واقع باشید و بجای آنها همه حالات و تأثرات آنها را بتوانید درک کنید. این قدرت برای شما وقتی پیدا خواهد شد که زیاد غرق شوید بطوریکه با اطراف خودتان سرشته و تخمیرشده باشید.» (نیما یوشیج، حرف های همسایه، ص ۳۹)
نیما با همین دو قدرت خارج شدن از خود و توانستن به خود درآمدن است که در ﺑﻬﺮهﮔﯿﺮی از ﻋﻨﺎﺻﺮ داﺳﺘﺎﻧﯽ در ﺷﻌﺮ ﺗﺎﮐﯿﺪ ﻣﯽﮐﻨﺪ، اﻣﺎ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽرﺳﺪ اﯾﻦ ﻋﻨﺎﺻﺮ داﺳﺘﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺷﮑﻠﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ اﻏﻠﺐ در ﻧﻤﺎﯾﺸﻨﺎﻣﻪ ﺑﻪ ﮐﺎر ﻣﯽرود. ﻧﯿﻤﺎ ﻣﻌﻤﻮﻻً داﺳﺘﺎن و ﺷﺎﻋﺮی را در ﮐﻨﺎر ﻫﻢ ﻣﯽآورد و ﮐﻠﻤه داﺳﺘﺎن را ﺗﻮﺳﻌﺎً در ﻣﻌﻨﯽ ﻣﻨﻈﻮﻣﻪﻫﺎی داﺳﺘﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﮐﺎر ﻣﯽﺑﺮد ﮐﻪ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﯾﺸﻨﺎﻣﻪﻫﺎی ﺧﻮاﻧﺪﻧﯽ ﻧﺰدﯾﮏﺗﺮ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
ﻧﻈﺮﯾﺎت ﻧﯿﻤﺎ ﻫﻤﻮاره نقطه عزیمت بحث های ﻣﻨﺘﻘﺪﯾﻦ معاصر اﺳﺖ. ﯾﮑﯽ از ﻣﻬﻢﺗﺮﯾﻦ اﯾﻦ ﻣﺒﺎﺣﺚ، همچنان که گفتیم اﺑﮋﮐﺘﯿﻮ و ﺳﻮﺑﮋﮐﺘﯿﻮ ﺑﻮدن ﺷﻌﺮ اﺳﺖ. با دقت در توضیحات نیما یوشیج ﺑﻪ اﯾﻦ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﻣﯽرﺳﯿﻢ ﮐﻪ ﻧﺰدﯾﮏﺗﺮﯾﻦ ﻣﻔﻬﻮﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ اﺑﮋه ﻧﺰدﯾﮏ اﺳﺖ، ﻧﻤﺎﯾﺶ اﺳﺖ. اما چگونه نمایشی با شعری مثل مرغ آمین سنخیت دارد؟ پاسخ بدون شک «اپرا»ست. اپرا تلفیقی از موسیقی و نمایش است که بازیگران آن به آواز و همراه با موسیقی با یکدیگر حرف می زنند. در اپرا، زبان شعر از دست نمی رود و امکان فضاسازی شبی نفرینی و نشان دادن خشم شبانه «خلق» و همراهی «مرغ آمین»، امکان پذیر می شود. برای درک بهتر از مفهوم یک اپرای سمبولیستی، برویم سراغ شرح دقیقی از «سمبولیسم»:
شش دهه قبل تر از نوشته شدن این شعر، «استفان مالارمه» سمبولیسم را «هنر یادکردن از چیزی بصورت خرده خرده، تا آنکه وصف حالی برملا شود؛ یا برعکس هنر انتخاب چیزی و وصف حالی را از آن بیرون کشیدن.» تعریف کرده بود. (چدویک، : ۱۳۷۵ ص ۱۰) مالارمه می دانست که این حال را باید بوسیله «یک سلسله رمزگشایی بیرون کشید.»(همان) به بیان دیگر «سمبولیسم را می توان هنر بیان افکار و عواطف نه از راه شرح مستقیم، نه به وسیله‌ی تشبیه آشکار آن افکار به تصویرهای عینی و ملموس، بلکه بوسیله اشاره به چگونگی آنها و استمداد از نمادهایی بی توضیح برای ایجاد آن عواطف و افکار در ذهن خواننده دانست.» (چدویک: ۱۳۷۵ ص ۱۱) نمادگرایی مالارمه بطورکامل در زبان ریشه داشت. او به جوهره ناب کلمات و ایده آل شاعرانه با چنین بی واسطگی خیره کننده ای معتقد بود و باور داشت که کلمات به هیچ هدف ارجاعی فراتر از قرار دادن آنها در متن نیاز ندارند.
مالارمه در بلندپروازانه ترین و تجربی ترین نوشته های خود، سبکی به شدت بصری و غیرارجاعی خلق کرده که بنظر می رسد مفاهیم اخیر «مادیت» مدلول را که نیازی به اعتبارسنجی خارج از متن ندارد، حدودا یک قرن پیش از این که «واسازی دریدایی» هر واقعیتی فراتر از متن را رد کند، پیش بینی کرده و اعلام می کند: «همه چیز در جهان وجود دارد تا به یک کتاب ختم شود».
به همین اعتبار، وقتی نیما یوشیج برای نشان دادن ظلم، با زبانی برساخته و ویژه همین شعر، جهانی در ظلمات شب می سازد، شب نمادین یا شب سمبولیستی شعر او، بی نیاز به ارجاعات بیرونی و مستندات تاریخی/ اجتماعی، بدون اینکه نگاهی بصری و معطوف به صفحه سفید کتاب داشته باشد، بند به بند ظلم پنهان در ظلمات را با صدای نفرین خلق آشکار می کند:
داستان از درد می رانند مردم
در خیال استجابت های روزانی
مرغ آمین را بدان نامی که او را هست می خوانند مردم.
زیر باران نواهائی که می گویند:
«باد رنج ناروای خلق را پایان»
(و به رنج ناروای خلق هر لحظه می افزاید.)
مرغ آمین را زبان با درد مردم می گشاید
بانگ برمی دارد:
«آمین !
باد پایان رنج های خلق را با جانشان در کین
وزجا بگسیخته شالوده های خلق افسای
و به نام رستگاری دست اندرکار
و جهان سرگرم از حرفش در افسون فریبش.»
خلق می گویند:
«آمین!
در شبی اینطور با بیدادش آیین
رستگاری بخش، (ای مرغ شباهنگام) ما را!
و به بما نمای راه ما به سمت عافیتگاهی
هرکه را، (ای آشناپرور) ببخشا بهره از روزی که می جوید.»
«رستگاری روی خواهد کرد
و شب تیره بدل با بامداد روشن گشت خواهد» مرغ می گوید.
در این شعر کلماتی که بنظر می رسد به موضوعی اشاره می کنند، در شکل های ترکیبی دگرگون می شوند و فقط در بازی خاموش زبان، در شب و ظلماتی که با همین کلمات بر روایت گسترده شده، در آگاهی مخاطب یافت می شوند. شب زبانی شعر مرغ آمین جایی میان جهان واقعی و جهان نمادین واقع شده است. شبی غایب از تمامی شب های جهان. شبی که شخصیت پنجم ساختار نمایشنامه ای شعر است. در تمامی شعر از یک «دیگری» ظالم و آدمی خوار با زبان نفرینی یاد می شود. دیگری غایب شعر در شب ظلمانی زبان پنهان شده است. شخصیتی که نیست اما سیطره اش بر سراسر متن گسترده است:
خلق می گویند:
«اما آن جهانخواره
( آدمی را دشمن دیرین) جهان را خورد یکسر
مرغ می گوید:
در دل او آرزوی او محالش باد.»
خلق می گویند:
«اما کینه های جنگ ایشان در پی مقصود
همچنان هرلحظه می کوبد به طبلش.»
مرغ می گوید:
«زوالش باد!
باد با مرگش پسین درمان
ناخوشی آدمی خواری
وز پس روزان عزّت بارشان
باد با ننگ همین روزان نگونساری!»
خلق می گویند:
«اما نادرستی گر گذارد
ایمنی گرجز خیال زندگی کردن
موجبی از ما نخواهد و دلیلی برندارد
ور نیاید ریخته های کج دیوارشان
بر سر ما باز زندانی
و اسیری را بود پایان
و رسد مخلوق بی سامان به سامانی.»
مرغ می گوید:
«جدا شد نادرستی.»
خلق می گویند:
«باشد تا جدا گردد.»
مرغ می گوید:
«رها شد بندش از هر بند، زنجیری که برپا بود.»
خلق می گویند:
«باشد تا رها گردد.»
گفتیم، «شب» شخصیت پنجم شعر مرغ آمین است. اما شب نمادین این شعر چگونه شخصیتی ست؟ به باور «کارل گوستاو یونگ» آن چه ما سمبول می نامیم عبارت است از یک اصطلاح، یک نام، یا حتی تصویری که ممکنست نماینده چیز مأنوسی در زندگی روزانه باشد، و با اینحال علاوه بر مدلول آشکار و معمول خود، معانی تلویحی بخصوصی نیز داشته باشد. سمبول، معرّف چیزی مبهم، ناشناخته یا پنهان از ماست. یک کلمه یا یک شکل وقتی سمبولیک تلقی می شود که به چیزی بیش از مدلول آشکار و مستقیم خود دلالت کند. سمبول دارای جنبه‌ی «ناخودآگاه» وسیع تری است که هیچ گاه بطور دقیق، تعریف و یا بطور کامل توضیح داده نشده است، و کسی هم امیدی به تعریف یا توضیح آن ندارد. چون اشیاء بی شماری در ورای فهم انسانی قرار دارند. ما پیوسته اصطلاحات سمبولیک را به کار می بریم تا مفاهیمی را نمودار سازیم که نمی توانیم تعریف نماییم یا بطورکامل بفهمیم. این یکی از دلایلی است که به سبب آن تمام ادیان، زبان و صورِ سمبولیک به کار می برند. اما این استعمال خود به خود، و بطور «ناخودآگاه» نیز، سمبول هایی را به شکل «رویا» می آفریند. اصل کلی این است که جنبه‌ی ناخودآگاه هر رویدادی، در رویاها بر ما آشکار می شود، ولی نه بصورت یک اندیشه‌ی منطقی، بلکه به شکل یک «صورت خیالی سمبولیک». سمبول ها نماینده چیزی بیش از مدلول آشکار و بلافصل هستند، بعلاوه سمبول ها محصول طبیعی و ازخودبرآمده ای هستند. در رویاها، سمبول ها خود به خود بروز می کنند، برای اینکه که رویاها اتفاق می افتند و ابلاغ نمی شوند و بدین سبب منبع عمده تمام معلومات ما، درباره ی سمبولیسم هستند.» (یونگ، : ۱۳۷۸ صص۲۲-۸۸)
خلق می گویند:
«بادا باغشان را، در شکسته تر
هر تنی زانان، جدا از خانمانش، بر سکوی در، نشسته تر
وز سرود مرگ آنان، باد
بیشتر بر طاق ایوان هایشان قندیل ها خاموش.»
«بادا!» یک صدا از دور می گوید.
و صدائی از ره نزدیک
اندر انبوه صداهای به سمت ره دویده:
«این سزای سازگاراشان
باد در آخر دوران های شادی
از پس دوران عشرت بار ایشان.»
مرغ می گوید:
«این چنین ویرانگی شان باد همخانه
با چنان آبادشان از روی بیدادی.»
«بادشان!» (سرمی دهد شوریده خاطر خلق آوا)
«باد آمین!
و زبان آنکه با درد کسان پیوند دارد باد گویا!»
«باد آمین!
و هر آن اندیشه در ما مردگی آموز ویران!»
«آمین! آمین!»
و خراب آید در آوار غریو لعنت بیدار محرومان
هرخیال کج که خلق خسته را با آن نجواها نیست
و در زندان و زخم تازیانه های آنان می کشد فریاد:
«اینک درد، اینک زخم.»
(گرنه محرومی کجی شان را ستاید
ورنه محرومی بخواه از بیم زجر و حبس آنان آید)
«آمین!
در حساب دستمزد آن زمانی که به حق گویان
بسته لب بودند
و بدان مقبول
و نکویان در تعب بودند.»
«آمین!
در حساب روزگارانی
کز بر ره، زیرکان و پیش بینان را به لبخند تمسخر دور می کردند
و به پاس خدمت و سود ایشان تاریک
چشمه های روشنائی کورمی کردند.»
«آمین !»
شعر مرغ آمین و تعدادی از دیگر شعرهای نیما یوشیج را می توان در اجرای اپرا هم تجربه کرد
در زمانه ما، اپرا بیش از پیش به مرزهای نمایش نزدیک شده است. شعر مرغ آمین و تعدادی از دیگر شعرهای نیما یوشیج را می توان در اجرای اپرا هم تجربه نمود. شخصیت های این شعر در فرم اپرا صدای جذاب تر و هیجان انگیزتری خواهند داشت. اجرای چنین اپرایی نشان میدهد که پروژه شعری نیما چیزی فراتر از نوشتن شعر آزاد بوده است و با این دیدگاه می توان خوانش جدیدی از منظومه های وی ارائه نمود. از طرف دیگر، اجرای اپرای مرغ آمین می تواند تاکیدی بر این اصل باشد که هیچ چیز نمی تواند اپرا را واقع گرایانه کند. زبان شعر مرغ آمین، زبانی ویژه جهان برساخته آنست، زبانی که در هر عبارت آن رویدادی شکل می گیرد:
و به واریز طنینن هر دم آمین گفتن مردم
(چون صدای رودی از جا کنده، اندر صفحه مرداب آنگه گم.)
مرغ آمین گوی
دور می گردد
از فراز بام
در بسیط خطّه آرام، می خواند خروس از دور
می شکافد جرم دیوار سحرگاهان
وز بر آن سرد دوداندود خاموش
هرچه با رنگ تجّلی رنگ در پیکر می افزاید
می گریزد شب
بامداد می آید.
منابع:
براهنی، رضا (۱۳۸۰)، طلا در مس، جلد دوم، چاپ اول، تهران: زریاب.
یوشیج، نیما (۱۳۶۸). درباره ی شعر و شاعری. به همت سیروس طاهباز. تهران: دفترهای زمانه.
یوشیج، نیما (۱۴۰۰). مجموعه کامل اشعار. به همت سیروس طاهباز. چاپ هجدهم، تهران: نگاه.
چدویک، چارلز (۱۳۷۵)، سمبولیسم، ترجمه‌ی مهدی سحابی، تهران: مرکز.
یونگ، کارل گوستاو (۱۳۷۸)، انسان و سمبول هایش، ترجمه‌ی ابوطالب صارمی، چاپ دوم، تهران: جامی.
محمد آزرم


منبع:

1402/10/13
08:39:52
0.0 / 5
241
تگهای خبر: ایمنی , بازی , بازیگر , سنتی
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۸ بعلاوه ۳
دست و هنر
dastohonar.ir - حقوق مادی و معنوی سایت دست و هنر محفوظ است

دست و هنر

هنر و صنایع دستی